ائلمانائلمان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات پسرم ائلمان

اخرین حرفای دوران بارداری

عزیزم شنبه رفتیم برا سونوگرافی مامانم بردیم برا اخرین سونو نوه شو ببینه اقای دکتر خندید و گف جنین ی کم بزرک بعد اومدیم پیش خانم دکتر صفا بدون هیچ معطلی گفتن فردا باید عمل شی ما هم با ذوق تمام گفتیم حاضریم وقتی بابا علی فهمید باورش نمیشد میگف تموم بدنم عرق کرد بالاخره ارزومون براورده شد اومدیم داروخونه بعد خونه کارامونو کردیم ان نه و بابا بزور خوابیدن اما خوشگلم شما تا صبح لگد زدی و من قران خواندم نماز صبح و خوندیم و ما در تاریخ 93/5/12 بسوی بیمارستان ساعت 7 راهی شدیم        بغد پذیرش سرم زدن ومن با پرستار رفتم اتاق عمل فاصله بین اتاق عمل چند پرستار بطرف من میمودن یکیشون میگف جنسیت بچه چیه اون یکی ا...
17 مرداد 1393

هفته 38م پسرم

پسر نازم این روزا دیگه همه به انتظار نشستن ان نه و بابا علی که نگو  ان نه هم چند هفتس اومده خونه ما بهم میرسه اخه زیاد سر پا وای میستم سرم گیج میره کلی برات لباس بافتنی سفارش داده بود که دوستشون بافتن  خیلی خوشگلن قرار شنبه برا وزن و... برم سونوگرافی ایشالا مشکلی نداشته باشیم  16کیلو هم اضافه شدم به وزنم راستی ائلمانم اتاقت و چیدیم حاضر تا کی تو بیای عکساشو میذارم  جا داره از مینا و مریمم تشکر کنم که برای تزیین اتاق زحمت کشیدن   ...
9 مرداد 1393
1